بارها و بارها عنوان شده است که اسرائیل از خاک آذربایجان برای حمله به تاسیاست هستهای ایران استفاده میکند. تهران نیز به دفعات اعتراض خود را نسبت به این رویه غیردوستانه باکو بیان کرده است هر چند که مقامات آذربایجان هیچگاه مسوولیت این اقدام را نپذیرفتهاند. با «حامد خسروشاهی»، پژوهشگر مسائل قفقاز در «اندیشکده جریان» گفت و گویی در این رابطه انجام دادهایم. او در این گفت و گو تأکید میکند: « رژیم صهیونیستی از چند لایه وارد جمهوری آذربایجان شده است. اولاً به واسطه سرمایهگذاریهای وسیع که در بخش سلامت و ساخت بیمارستانهای این کشور انجام داده است. بعد هم در بخشهای تکنولوژی و کشاورزی آذربایجان حضور دارد؛ در دل این برنامه هاست که اهداف اطلاعاتی و امنیتی خود را پیادهسازی میکند». وی همچنین با بیان اینکه دولت آذربایجان مدعی است که هیچگاه اجازه خرابکاری علیه همسایگانش را به کشورهای دیگر نخواهد داد، یاداور میشود: « اما با شناختی که ما از ماهیت فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل داریم میدانیم که در دل گاوداری صنعتی که در مرز ایران و آذریایجان قرار دارد و اداره آن به شرکتهای اسرائیلی واگذار شده است به احتمال فراوان کار شنود اطلاعاتی و فغالیت امنیتی صورت میگیرد». متن این گفت و گو بدین شرح است:
در ۲۰۰ سال اخیر و پس از جدا شدن منطقه قفقاز از ایران و در پی جنگهای ایران و روس و معاهدههای ترکمنچای و گلستان، روسیه تزاری به تغییر بافت قومیتی مناطق قفقاز جنوبی و آسیای میانه دَست زد. در تقسیمات داخلی صورت گرفته بذرهای کینه بسیار زیادی برای قرنهای آینده کاشت که این بذرها در حال نتیجه دهی هستند. به این صورت که قومیتها در دل کشورها گنجانده شدند. مثلاً شهرهای تاجیک نشین سمرقند و بخارا را در ازبکستان قرار داد این در حالی است که مردمان این شهرها تاجیک و فارس زبان هستند. در قفقاز جنوبی هم به همین روش در میان دو طایفه ارمنی و مسلمان عمل کرد که بعدها در اواخر دوره تزاری زخم آن سر باز کرد اما شکلگیری حکومت اتخاد جماهیرشوروی در اوایل قرن ۱۹ این اختلافات فروکش کرد. هرچند که مدتی بعد و در بحبوحه فروپاشی شوروی مجدداً زخم مذکور مجدداً خودنمایی کرد و نتیجه آن منجر به جنگ مسلمانان و ارامنه منطقه قفقاز و در خلال سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ شد که به جنگ اول قره باغ معروف است. در این جنگ منطقه قره باغ که ارمنی نشین بود اما در اراضی کشور آذربایجان قرار داشت اعلام استقلال و خودمختاری کرد که این استقلال با حمایتهای روسیه و ارمنستان نیز همراه بود. در هر صورت جنگ نخست قره باغ با وساطتهایی به پایان رسید و برای ۳۰ سال نیز توافقهای به دست آمده در این جنگ به قوت خود باقی بود. اما در سالهای اخیر روند توازونی که وجود داشت به نفع آذربایجان به هم خورده است. یعنی با وجود اینکه در جنگ نخست قره باغ دست برتر با ارمنستان بود اما در سالهای کنونی اینطور نیست؛ دولت آذربایجان پس از روی کار آمدن حیدر علیاف دست به انقلاب اقتصادی در این کشور زد که با اکتشافات گسترده نفت توسط شرکتهای نفتی چون بریتیش پترلیوم و توتال همراه شد و نتیجه آن رشد اقتصادی آذربایجان بود. رشد اقتصادی که موجبات خریدهای تسلیحاتی فراوانی را فراهم کرد و باکو را برآن داشت تا در دوره علی اف پسر، وارد جنگی جدید با ایروان شود. این در حالی است که در سالهای اخیر ارمنستان که از سمت ترکیه و آذربایجان با بسته شدن مرزهایش مواجه شده بود دیگر دسترسی به دریا نداشت. علاوه براین این کشور با گرجستان هم اختلافات ارضی داشت و به واسطه صعب العبور بودن مرزهایش با گرجستان نمیتوانست ارتباطات آنچنانی با جهان پیرامون خود داشته باشد و تنها راه ارتباطیش از طریق ایران بود که آذربایجان هم اهتمام از بین بردن آن را داشت.
بله همینطور است. به مرور طی ۳۰ سال گذشته اقتصاد ارمنستان ضعیف و ضعیفتر و اقتصاد آذربایجان قویتر شد و این تغییر وضعیت شرایطی را به وجود آورد که آذربایجان فکر کرد میتواند جنگی را شروع کرده و سرزمینهایش را پس بگیرد بنابراین وارد عمل شد. در این میان یک اهرم مؤثر دیگر هم روسیه بود که بازیگر اصلی میدان قفقاز محسوب میشود. تمام کشورهایی که شما به آنها اشاره کردید در یک سو قرار دارند اما دست برتر همواره با روسیه بوده و هست. یعنی هم در جنگ نخست قره باغ و هم در جنگ دوم این برتری را داشت. پس چه شد که روسیه راضی شد که آذربایجان بتواند اراضی خود را از ارمنستان پس بگیرد؟ با انقلاب شبه مخملی در ارمنستان و روی کار آمدن «نیکول پاشینیان» نخست وزیر ارمنستان که یک غرب گرای افراطی بود که ایروان از روسیه دور و به اروپا و آمریکا نزدیک شد. در همین رابطه با توجه به وقایعی که در گرجستان به وقوع پیوست و با توجه به اتفاقاتی که در اوکراین صورت گرفت پوتین احساس خطر عجیبی از تحولات پیرامون روسیه داشت بنابراین به صورتی که در جنگ دوم قره باغ دیدم وارد صحنه شد. از سوی دیگر علیاف همواره جزء متحدان نزدیک پوتین محسوب میشود. یعنی با وجود اینکه گفته میشود رویه رئیس جمهور آذربایجان به غرب و اسرائیل نزدیک است اما روابط نزدیک علیاف با پوتین و حرف شنوی که از رئیس جمهور روسیه دارد امری قابل کتمان نیست.
در خلال صحبتهایم حتماً به فکتهایی اشاره میکنم که این موضوع را تأیید خواهد کرد. یعنی جنگ دوم قره باغ بدون موافقت روسیه و بدون اطلاع مسکو صورت نگرفت. تنها دو هفته پیش از آغاز جنگ موردنظر «صاحبه غفاراوا» رئیس مجلس وقت آذربایجان سفری به روسیه داشت و در آنجا دیدارهایی با آقایان مدودف و لاوورف انجام داد. پس از این دیدارها بود که او گفت که روسیه موافقت خود را اعلام کرده است. هر چند که این موضوع بلافاصله از سوی وزارت خارجه روسیه تکذیب شد اما بعدها مشخص شد که با گفت و گوهایی که رئیس مجلس آذربایجان در روسیه داشت روسیه چراغ سبز خود را برای آغاز جنگ قره باغ دوم نشان داده است. دلیل اصلی این موافقت نیز همانطور که اشاره شد نارضایتی روسیه از عملکرد رئیس جمهور ارمنستان بود و به اصطلاح میخواست تا «گوش او را بپیچاند» و در عین حال متحد خود در باکو را تقویت کند. علاوه براین با درگیر شدن روسیه در لیبی و پس از آن در سوریه و همچنین برنامهریزی که برای حمله به اوکراین داشت روسیه تصمیم گرفت تا برای برخی از معاملههای پشت پرده دست به کار شود. مثلاً اینکه با ترکیه داد و ستدهایی انجام دهد. در این فضا، جنگ دوم قره باغ شروع شد و به واسطه خریدهای تسلیحاتی آذربایجان و برتری نظامی که داشت توانست قدرتمند ظاهر شود؛ خرید هواپیماهای بدون سرنشین قدرتمند «بیرقدار تی بی۲» (بایراکتار تیبی۲ یک پهپاد رزمی (UCAV) با مقاومت در ارتفاع متوسط ساخت ترکیه است که میتواند عملیات پرواز رزمی از راه دور یا بهطور مستقل انجام دهد. توسط شرکت بایکار ساخته شده و در وهله اول برای نیروی هوایی ترکیه (TAF) به کار گرفته شد. ) که از ترکیه خریداری کرده بود یا پهپادهای انتحاری «هاروپ» (یک پهپاد انتحاری ساخت شرکت صنایع هوافضای اسرائیل موسوم به آیایآی است، که در زمره مهمات پروازکننده قرار دارد. این، یک هواپیمای بدون سرنشین ضدتشعشع یا رادار محسوب میشود، که قادر است بهطور خودکار امواج رادیویی را پایش و به وسیله کوبیدن خود به هدف مورد نظر آن را نابود کند. ) که با کمک اسرائیل در باکو تولید شده بود و همچنین ادوات نظامی که از روسیه و حتی ایران تهیه کرده بود (ما شاهد استفاده آذربایجان از سلاحهای ایرانی در جنگ دوم قره باغ بودیم) جنگ دوم قره باغ به نفع آذربایجان تمام شود.
نه به این شکل نبود. جالب است بدانید که در نخستین سفر حسینامیرعبدالهیان در کسوت وزیرامورخارجه ایران به مسکو، لاوروف وزیرخارجه روسیه این موضوع را عنوان کرده است که من نمیدانم چرا ایرانیها به یکباره در رابطه با مسائل قفقاز حساس شدهاند. در ۲۰ سال اخیر که من در وزارت خارجه روسیه حضور داشتم مسائل قفقاز هیچگاه یکی از موارد مورد مذاکرهام با همتایان ایرانی نبوده است!
اسرائیل دکترینی برای افزایش همکاری با کشورهای حوزه قفقاز و آسیای میانه دارد. این دکترین دارای مؤلفههای متعددی است. یکی از آن مؤلفهها این است که همانطور که ایران مدعی است در لبنان و سوریه و... در مجاورت مرزهای اسرائیل قرار دارد، اسرائیل نیز در مجاورت مرزهای ایران در کشورهای مناطق مورد اشاره حضور دارد؛ اما موضوع اصلی این است که اولاً تل آویو به صورت کلی به دنبال گسترش روابط خود با کشورهای اسلامی است و بعد هم در تلاش است تا نشان دهد مشکل اصلی از جانب ایران است و اینطور نیست که این رژیم با تمامی کشورهای اسلامی دارای مسأله و مشکلی باشد. از این رو گسترش روابط با ترکمنستان، ازیکستان، آذربایجان و تاجیکستان را در دستورکار قرار داده است و بر میزان نفوذ خود در آسیای میانه نیز افزود که بسیار بیشتر از منطقه قفقاز است. البته باید به این موضوع نیز اشاره کنم که قطعاً طی سالهای آتی در مناطق آسیای میانه و قفقاز شاهد وقایع متعددی خواهیم بود.
کشور آذربایجان تنها کشور منطقه ما است که در آن اقلیتیهودی در منطقهای در نزدیکی باکو زندگی میکنند. «قیرمیزی قصبه» (در زمان جماهیر شوروی به آن «کراسنایا اسلوبودا» میگفتند، یک روستا و منطقهٔ مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قوبا واقع شدهاست. قیرمیزی قصبه ۳٬۵۵۷ نفر جمعیت دارد و گفته میشود تنها منطقه مسکونی در خارج از اسرائیل و ایالات متحده است که جمعیت آن را تماماًیهودیان تشکیل میدهند. معنای نام این منطقه «دهکده قرمز» است که احتمالاً به دلیل کاشیهای قرمز رنگی که در سقف خانههای این روستا استفاده میشود این نام مرسوم شدهاست). که جمعیتیهودیان آن زمینهای برای گسترش روابط آذربایجان و اسرائیل است.
حتماً در یکسری از موارد اتفاق افتاده است اما میخواهم این موضوع را بیان کنم که تنها قصد اسرائیل ار حضور در آذربایجان، ایران نیست. دلایل مختلفی برای حضور تل آویو در این منطقه وجود دارد. باید به این موضوع هم اشاره کنم که دولت آذربایجان هنوز مسوولیت استفاده اسرائیل از خاک این کشور برای حمله به تأسیسات هستهای ایران را نپذیرفته است. ذکر این موضوع هم جایز است که منطقه قفقاز منطقه کوچکی است که شاید مساحت آن به اندازه استانهای واقع در شمالغرب کشور ما هم نباشد اما به دلیل حساس بودن آن بازیگران خارجی بسیار زیادی در این منطقه حضور دارند. علاوه بر اسرائیل، ترکیه، روسیه، اتحادیه اروپا، آمریکا، هند و پاکستان هم در منطقه قفقاز حضور دارند و کشورهای عربی نیز در حال زمینهسازی برای اعلام حضور خود در این منطقه هستند. یعنی با وجود کوچک بودن منطقه قفقاز اتفاقاتی که در این منطقه چه در گرجستان و ارمنستان و چه جمهوری آذربایجان رخ داده است که تماماً نشان دهنده اهمیت این منطقه است.
یعنی شما فکر میکنید در صورت گسترش روابط ناتو با کشورهای ارمنستان و آذربایجان که اتفاقاً هر دو این کشورها هم متقاضی حضور در این سازمان هستند، تهدیدی متوجه مرزهای ایران نمیشود؟
یا اگر ایالات متحده بخواهد در هر دو این کشورها حضور جدی داشته باشد مشکلی برای ما ایجاد نمیشود؟
رژیم صهیونیستی از چند لایه وارد جمهوری آذربایجان شده است. اولاً به واسطه سرمایهگذاریهای وسیع که در بخش سلامت و ساخت بیمارستانهای این کشور انجام داده است. بعد هم در بخشهای تکنولوژی و کشاورزی آذربایجان جضور دارد. همانطور که مستحضر هستید اسرائیل یکی از کشورهای برتر حوزه تکنولوژی کشاورزی است که این تکنولوژی را در جمهوری آذربایجان هم، عرضه کرده است. البته در دل این برنامه هاست که اهداف اطلاعاتی و امنیتی خود را هم پیادهسازی میکند. البته دولت آذربایجان مدعی است که هیچگاه اجازه خرابکاری علیه همسایگانش را به کشورهای دیگر نخواهد داد اما با شناختی که از ماهیت فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل داریم میدانیم که در دل گاوداری صنعتی که در مرز ایران و آذریایجان قرار دارد و اداره آن به شرکتهای اسرائیلی واگذار شده است به احتمال فراوان کار شنود اطلاعاتی و فغالیت امنیتی صورت میگیرد. اما در کنار این موارد ما باید به زمینههای شکلگیری این اقدامات هم توجه کنیم. ۳۰ سال ما فرصت داشتیم تا جای پای خودمان را در کشورهای حوزه قفقاز محکم کنیم. از جهات مذهبی ما با کشوری مواجه هستیم که همکیش ما است. جمهوری آذربایجان یک کشور شیعه مذهب است. همزبان با یکی از اقوام اصلی ما است. اما ما از این فرصتها استفاده نکردیم و اسرائیل دقیقاً در حال سرمایهگذاری کردن در مناطقی است که ما حضوری نداریم. این روند در ارمنستان نیز در حال رخ دادن است. یعنی اینطور نیست که تنها در جمهوری آذربایجان اینطور باشد.
دولت جمهوری آذربایجان از حضور بازیگران خارجی در این کشور نهایت بهرهبرداری را داشته است. یعنی از کارت ایران استفاده میکند تا از رژیم صهیونیستی، اروپا و آمریکا امتیاز بگیرد. از کارت ترکیه استفاده میکند تا از روسیه امتیاز بگیرد. از کارت اسرائیل استفاده میکند تا از ایران امتیاز بگیرد و این توازن قوایی که در حال به وجود آوردن آن است موجب شده است تا بتواند از نهایت سود در بخش نظامی و اقتصادی خود بهرهمند شود. به واسطه سرمایهگذاریهای صورت گرفته از سوی کشورهای غربی، جمهوری آذربایجان به یکی از قدرتهای بزرگ انرژی جهان تبدیل خواهد شد. در حال حاضر خط لوله باکو-تفلیس-جیحان در حال صادرات نفت خزر به اروپا است. اتفاقاً سوخت مورد نیاز رژیم صهیونیستی را نیز تأمین میکند. پروژه گازی موسوم به «تاناپ »نیز گاز خزر را از طریق باکو- تفلیس – ارزروم به اروپا ترانسفر میکند. این خط لوله در غیاب گاز روسیه، بخشی از نیاز اروپا را تأمین کرده و خواهد کرد. جمهوری آذربایجان توانسته است به واسطه درآمدهای سرشاری که از نفت و گاز خود به دست میآورد سرمایهگذاریهای کلانی در ترکیه انجام دهد. در ایام جنگ دوم قره باغ، شبکههای تلوزیرونی ترکیه به صورت پی در پی تبلیغات «مجتمع بزرگ پالایشگاهی و نفتی ازمیر» را نمایش میدادند. آنها میخواستند به مخاطب ترک نشان دهند که هزینه حضور ترکیه در جنگ قره باغ پیشاپیش پرداخت شده است. یعنی جمهوری آذربایجان یک سرمایهگذاری کلان در کشور ما انجام داده است و در این شرایط ما به صورت رایگان به کمک آذریها نرفتهایم.
بله همینطور است.
ما دچار یکسری سوتفاهمات جدی با آذربایجان هستیم که فکر نمیکنم به این زودیها حل و فصل شوند. هر چند هر دو سوی این جریان میدانند که به یکدیگر نیاز دارند و نباید روابطشان به مرحله خصمانه و قطع ارتباط برسد. ما کریدور شمال به جنوب که قرار است خلیج فارس را به روسیه متصل کند از طریق آذربایجان به ثمر خواهیم رساند و میدانیم طرح اتصال راه آهن آستارا- آستارا یعنی آستارای ایران به آستارای آذربایجان با سرمایهگذاری روسها در ماههای آینده به ثمر میرسد. ما نیاز به ارتباط با باکو داریم اما همانطور که گفتم سوتفاهماتی وجود دارد که به این زودیها حل و فصل نخواهند شد. در حال حاضر باکو خواستههایی از تهران دارد. ابتدا اینکه فرد مهاجم به سفارت جمهوری آذربایجان در ایران، اعدام شود و علی الظاهر در سفرامیرعبدالهیان به باکو و دیدار با علی اف، این قول به رئیس جمهور آذربایجان داده شده است. یکی دیگر از موارد مورد درخواست در رابطه با کانال زنگزور است که طرفین باید به یک راه حلی دست یابند. البته در حال حاضر ایران میگوید ما مشکلی با راهاندازی کریدور نداریم و میتواند ارتباطات و عبور و مرور برقرار باشد اما این امر نباید به معنای اعطای خاک تلقی شود. یعنی اینطور نباشد که مرزهای ایران و ارمنستان دستخوش تغییراتی شوند چرا که این منطقه به هیچ وجه جزء خاک آذربایجان محسوب نمیشود. برهمین اساس هم دو کشور باید به توافق در مورد این موضوع دست پیدا کنند.
پیشنهادهای متعددی در رابطه با ساخت کانال، تونل، پلهای هوایی و موارد دیگر مطرح شده است. البته موضع روسیه نیز در این مورد مؤثر است. در توافقنامه صلحی که میان ارمنستان و آذربایجان و روسیه در پایان جنگ دوم قره باغ به امضا رسید، آمده است که دو کریدور یکی برای اتصال منطقه قره باغ به ارمنستان پیشبینی میشود که کریدور «لاچین» است و دیگری کریدور موسوم به «زنگزور» که شما به ان اشاره کردید و منطقه نخجوان را به جمهوری آذربایجان وصل میکند که سربازارن حافظ صلح روسی در هر دو منطقه مستقر هستند. در این زمینه روسیه با پیادهسازی سربازان خود توانسته است که اهداف خود را به پیش برد. میخواهم بگویم که پیشنهادات متعددی در رابطه با راهاندازی کریدور زنگزور مطرح است اما علاوه بر ایران و آذربایجان و ارمنستان، موضع روسیه نیز در این میان مهم است.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟